دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

یادداشت بیست و پنجم

 

 دیشب یه دلشوره ای اومد سراغم که البته بعدش رفت ، اما الان یک ساعتیه با شدت بیشتری حسش میکنم و داره اذیتم می کنه

یه مدته یه مزاحم تلفنی دارم ، حتی جواب تماسش رو هم ندادم ، یعنی در واقع نمی دونه صاحب شماره کیه ، زنه یا مرد، چند بار تماس گرفته بود من نشنیده بودم اما از اونجا که وقتی شماره ناشناسه یا اصلا جواب نمی دم یا اگر جواب بدم هم اول سکوت می کنم تا اون حرف بزنه ببینم آشناست یا نه ، اگر غریبه مرد بود که معمولا حرف نزده قطع میکنم و اصلا هم کار ندارم ممکنه واقعا طرف کارم داشته باشه، حالا اینجوریه که بعد چند بار تماسش ، جواب دادم بدون حرف ، دیدم یه پسره ست و صداش هم اصلا آشنا نیست که بخوام بپرسم شما کی هستی، بی حرف قطع کردم، اما هی زنگ می زنه ، چند بار اول پیام هم می فرستاد نوع نوشتارش مثل یه افغان میاد که بلد نیست فارسی رو درست بنویسه، ممکنه چند روز تماس نگیره باز دوباره شروع می کنه ، تازگی با دو تا شماره ست منم فقط واسه اینکه هزینه پاش بیفته تماس رو اوکی می کنم و میذارم رو Mute که صدای این ور به گوششون نرسه ، اون هم هی الو الو میگه و بعد قطع میکنه خسته هم نمیشه

کمی از فیونا بگم ، عید یه کم برام حرف زد، دقیقا باز هم نگفت اختلافشون سر چی بوده ، فقط می دونم اون هم مثل من سکوت کرده در مقابل هر اتهامی که بهش زده شده ، یکی از اتهامات این بوده : پسره اومده خونه دایی و نشسته جلو روشون و گفته این دخترتون به من خیانت کرده ، با یکی رفته سر قرار، خواهرم رو هم با خودش برده ، من رفتم طرف رو پیدا کردم و بردم ازش شکایت کردم و ازش نامه اعتراف گرفتم که با دخترتون رابطه داشته بیا اینم نامه 

حالا نامه دستخطی و اصلا هم صورتجلسه ای نشده و تو سربرگهای دادگاه نیست، ضمنا این که اگر مساله شکایت بود ، چرا فیونا رو دادگاه نخواست؟ طرف بی صدا رفت یارو رو پیدا کرد و خودش ادبش کرد و صداشو هم تا اون زمان که فیونا گفت میخوام طلاق بگیرم در نیاورد؟ تازه کدوم احمقی میخواد خیانت کنه خواهر شوهرش رو با خودش میبره؟ اگر خیانتی در کار بود چطور تا روزهای آخر قبل صدور حکم طلاقشون مادر پسره زنگ می زد به زنداییم اینا و گریه و زاری که من عروسم رو میخوام نذارین اینا طلاق بگیرن؟

من درک می کنم فیونا چرا سکوت کرده و چرا حرفش نیومده که اعتراض کنه و فقط نشسته زل زده ، اما جالب داییمه که گفته اگر دروغ بود چرا سکوت کردی؟! و همین شده مبنای سخت گیری های فعلیشون در مورد فیونا برای رفت و آمدهاش و ...

اینا از یه خانواده هستن - والده و ابوی نسبت عموزادگی با هم دارن- تعجبی نداره هر دو عین هم عمل کردن، ژنتیکی مثل این که یه جور فکر می کنن، اولا غریب پرستن و هر چی غریبه بگه براشون حجته ،ثانیا به بچه ای که بزرگ کردن شناخت ندارن-فیونا می گفت من اصلا باورم نمی شد،  فکر می کردم این حرفها رو بزنه بابام بلند می شه میزنه تو دهنش، با خودم گفتم هه ، دقیقا همون خوشخیالی که من داشتم-

اما بدتر از اینا فضولی ابوی منه ، یادمه بعد طلاقشون یه شب دایی در مورد اون یازده میلیون که به پسره قرض داده بود زنگ زد به ابوی که چکار کنم؟ موقع جریانات طلاق این رو مطرح کردم بابای پسره گفته مشکلی نیست ، من خودم می دم ، حالا که طلاق تموم شده یارو دبه کرده و گفته نمی دم، ابوی اول یه مشت عقل کل بازی در آورد و هی چرا به من نگفتی و چرا منو دخالت ندادی و چرا به من نگفتی بیام اونجا ...، تهشم قرار شد بره از وکیل سوال کنه ببینه راه حل چیه - با توجه به اینکه دایی رسید پولی که تو دو مرحله برای پسره واریز کرده رو داره، بعد دوباره حرف به این کشید که ابوی گفت میخوای من زنگ بزنم بهشون و صحبت کنم و ... ما فقط شنونده بودیم با والده ولی به هم نگاه می کردیم و مونده بودیم از این حرفهای ابوی که برای چی همه جا میخواد تو کار مردم سرک بکشه و توقعش اینه همه تو این مسائلشون بیان سراغش اصلا انگار بدجور بزرگتری بهش مشتبه شده یا ماجرای طلاق من براش شده یه گواهی نامه که ملت باید بیان ازش مشاوره بگیرن! بیشتر مساله اینه که کرم سرک کشیدن تو کار مردم رو داره، اقا اصلا شما عاقل، شما کار بلد ، شما همه چیز ، مردم دلشون نمی خواد شما تو کارشون باشی

اون چیزی که از مکالمه یه طرفه ای که اینور می شنیدیم برداشت کردم، این بود که دایی گفته نمیخواد تماس بگیری

بعد چی شد؟

فردا ظهر که برگشتم خونه ، متوجه شدم بلند شده زنگ زده به خانواده پسره ، دیگه آخرهاش بود که من رسیدم ، داشت می گفت والا من زنگ زده بودم بگم مهدی چرا اونجوری مهریه دختر رو ضایع کرد و حالا که اینجور شد حتی مردونگی نکرد و یه چیزی به عنوان مهریه بهش نداد ، حالا با این حرفتون موندم چی بگم 

اون زمان نمی دونستم چی می تونن به ابوی گفته باشن، ولی با این حرفهای فیونا فهمیدم احتمالا ماجرای خیانت کردن فیونا رو استفراغ کردن و مثلا ابوی من زبونش کوتاه شده

اما بدتر از اون این بود که تهش بهشون گفت خب پس ازتون خواهش می کنم اگر فلانی - داییم- تماس گرفت ، نگین من باهاتون تماس گرفتم، این یعنی خیانت آشکار به داییم اینا

از همون روز که این رو شنیدم منتظر حمله به ابوی بودم اما وقتی اون مسائل رو از دهن فیونا شنیدم بدجور عصبانیم و منتظرم یه موقعیت پیش بیاد و ابوی رو یه تکون دوباره بدم که دیگه تو کار هیچ کس دخالت نکنه و این حرکات نپخته و زشت رو انجام نده ، آخه به تو چه بلند میشی پشت سر برادر زنت که فامیلت هم هست زنگ میزنی به مردم و بعد هم حرفشون رو باور می کنی و جوری هم حرف می زنی که اون ور خط طرف به ریش همه بخنده و بگه خب یکیشون رو پر کردم دیگه پسر ما مبرا شد - شک ندارم حالا با خودش استنتاج کرده چون دخترشون خیانت کرده از ترس آبرو منو خبر نکردن برم پا درمیونی کنم یا کارشون رو به انجام برسونم و...، البته آره حتما داییم احساس حقارت کرده با این ماجرا و نخواسته کسی رو دخالت بده ولی آیا این ماجرا واقعیت داشته؟ اول این رو مشخص نکردن فقط به حرف غریبه اعتماد کردن

خانوادگی از پای بست غریب پرستن و بس

نظرات 3 + ارسال نظر
مرمر دوشنبه 28 فروردین 1396 ساعت 16:11

راستش کلی از دست فیونا حرص خوردم و اعصابم خورد شد بابت اینهمه ندونم کاریش به خاطر ماجراهایی که در مورد ماجراهای عقد و مهریه و حالا طلاقش مطرح کردی. البته اگر پدر و مادر دانا باشن و دخترشون رو حمایت کنن خیلی از این مسائل به وجود نمیاد و قابل پیشگیریه. از طرف دیگه هم ناراحت میشم که میبینم اینهمه آدم روانی تو این مملکت داریم که اینطور با سرنوشت یه آدم رذیلانه بازی میکنن.

منصوره یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 23:51

عزیزم فیونا حتما روزهای سختی میگذرونه ، امیدوارم بتونه این بحران را پشت سر بزاره . اسکارلت جان مشکلی را که مطرح کردی ، در بسیاری از خانواده ها دیده میشه . این که پدر و مادر تهمتهای دیگران را در رابطه با فرزندانشون باور میکنن، آخر نامهربونیه . واقعا تو این جور مواقع دخترها باید چیکار کنن؟ سکوت کنند ، اونو مهر تاییدی بر اتهام میدونن ، گریه و زاری کنن و قسم بخورن باز باور نمیکنن ، برمیگردن میگن حتما یه چیزی بوده ..... گاهی با خودم میگم انگار پدر و مادرها دنبال یه آتو با بهانه ای برای محدود کردن دختر هستن ، که به لطف اتهام براشون فراهم میشه

مریم یکشنبه 27 فروردین 1396 ساعت 14:59

فقط میتونم بگم برای فیونا متاسفم

منم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.