دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

یادداشت شصت و پنجم

 

 وقتهایی که خاله ریزه گریه می کنه مخصوصا وقتی جلو روی ما باشه و ما مثل بز فقط نگاه می کنیم ، بچه با التماس بهمون خیره میشه و انگار منتظر یه دسته برای یه ذره ملاطفت. با خودم میگم چطوری در موردمون فکر می کنه ؟ لابد بزرگ بشه میگه شماها منو دوست نداشتین ، ساعتها بالای سرتون گریه می کردم اما اصلا نمیومدین بگین من چمه؟-بانو کماکان مدام دعواش می کنه و بهش زیادی سخت می گیره، الانم که باردار شده بدتر شده -

اینقدر خشونت با یه بچه به این ظرافت لازم نیست به خدا، من می دونم بچه نباید بدونه تربیت مادر و پدرش رو یه عده دیگه می تونن زیر سوال ببرن و اگر تنبیه میشه نباید پشتیبانیش کرد، اما واقعا خودمو میذارم جای فکر بچه گونه خاله ریزه ، به نظرم تا بیاد متوجه بشه چرا ما اینقدر منفعل رفتار کردیم ، خیلی ازمون دور بشه 

دیشب با فردی اومد پایین ، داشت با ابوی بازی می کرد ، یهو به حالت چهار دست و پا عقب عقب رفت محکم خورد به میز وسط مبلها، خودشو انداخت زمین ، صداش در نیومد ، اما من فهمیدم دردش زیاده ، بلند شدم سمتش ،ابوی واسه اینکه گریه نکنه و عادی برخورد کنه گفت هیچی نیست هیچی نیست ، ولش کن ، ولش کن، فردی هم داشت می گفت مراقب نبودی بابا 

بغلش کردم، فکر می کردم ، شونه ش خورده به میز ، شونه رو بوسیدم ، دست گذاشت رو سرش یعنی این جا درد داره ، هی سرشو بوسیدم به خودم فشارش دادم، بعد چند دقیقه فردی گفت خب بریم بابا؟ همونجور که کنج بغلم جا خوش کرده بود خودشو چسبونده بود بهم ، گفت نمیتونم بابا- منظورش این بود من سرم درد می کنه نمیتونم بیام ، البته بهانه بود که تو بغلم بمونه و جایی نره- 

هیچی نمی گفتم فقط می بوسیدمش ، بالاخره بعد چند دفعه که بهش گفت خودش راضی شد که برن بالا 

گاهی با خودم میگم این بچه نیاز به محبتی داره که بدونه پشتش دعوا نیست ، روح حساس و شکننده این بچه رو دارم می بینم و میفهممش، دارم خودمو می بینم تو دوره بچگی و رفتارهایی که والده باهام داشت ، الان شاید بهتر از هر کسی بدونم خاله ریزه چی ممکنه تو دلش حس کنه و بعدها چقدر عقده محبت داشته باشه و در عین حال چقدر بابت این رفتارهای دوره بچگی از خانواده ش مخصوصا مادرش دور بشه!، اون قدر دور که مثل من حتی نتونه مثل دخترهای دیگه شروع دوره ماهانه ش رو به مادرش بگه

دارم خودمو می بینم که جلو روی خودم دارم قد می کشم!

نظرات 3 + ارسال نظر
گنجشک یکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت 16:22

داداشتون هیچی به بانو نمی گه ؟ دیگه شورشو دراورده یعنی چی سللم نمی کنه تازه میاد پایین واسه نهار ؟؟؟

گفته بودم که نحوه سلام کردنش چطوریه، جوری که نمیشه گفت سلام نکرده ، ولی مخاطب سلامش هم ابویه نه من و والده
چی بگه مثلا؟ اون که کار خودشو میکنه ، ماجرای سلام هم روی بقیه رفتارهاش

مرمر پنج‌شنبه 19 مرداد 1396 ساعت 08:06

بانو همچنان تو قیافه ست؟؟ البته نمیدونم چرا عروس ها اکثرا از خانواده ی شوهر خوششون نمیاد ولی با بچه ی خودش چه مشکلی داره؟ دلم واسه اون دو تا جوجه خیلی میسوزه چقد هر کدومشون به نوعی دارن آسیب میبینن.... متاسفم...خودت چطوری عزیزم, اوضاع با ارنست خان خوب پیش میره؟؟

آره بانو همچنان بر همون موضع خودشه ، گاهی البته نمی دونم یهو چی میشه ، وقتی میاد پایین چهار تا کلام باهامون حرف میزنه ، فکر کن اینقدر عجیبه که من و والده به هم نگاه استفهامی می کنیم! اصلا حرف نمی زنه ها ، نمیدونم خودش خجالت نمی کشه؟ میاد پایین واسه ناهار ، یه سلام میکنه که البته مشخصا مخاطب سلام ابویه ، نه من و والده ، ما باید مستقیما بهش سلام کنیم تا زیر لفظی یه جواب سرد و آروم بده - میاد پایین ، از جلو در سلام نمی کنه ، از راهرو ورودی میگذره ، معمولا من و والده رو مبل تو نشیمن نشستیم یا همون محدوده ایم ، میرسه به نزدیکی قسمت اون طرف نشیمن که ابوی میشینه روشو می کنه سمت ابوی و سلام می کنه ، این یعنی سلام برای ابویه نه ما ، به خیال خودش هم زرنگی میکنه اینجوری ما نمی فهمیم منظورش چیه ، مثل کبک سرشو کرده زیر برف-
نه با ارنست خوب نیستم ، دیشب بهم گفت چه به درد نخور و حوصله سر بر شدی! گفتم ممنون

منصوره چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت 20:13

عزیزم شما تحصیل کرده و اهل مطالعه ای و خیلی خیلی بهتر ازمن به تعلیم و تربیت کودک وارد و آگاهی ......
اگر موقع تنبیه پشتیبانی نشه ، بزرگ که بشه ممکنه احساس غریبگی باهاتون داشته باشه ......این اتفاق برای خودم افتاده ..... دختر داداشم الان یازده سالشه و باهامون غریبه

عزیزم تو جریان که هستی، باز ممکنه بانو بهانه دستش بیاد برای جلوگیری از دیدن خاله ریزه و حتی سخت گرفتن بیشتر بهش و بی محلی کردن من که عین خیالم نیست والده کم محلیهاشو بر نمیتابه و اعصابش خورد میشه
چی بگم ؟بابت رفتارهای غلط ابوی همیشه ما باید در مقابل بقیه کوتاه بیایم
ولی واقعا نگرانم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.