دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

یادداشت صد و ششم

 

 نشسته بودم و داشتم آرایش صبحگاهی رو انجام میدادم که برم سرکار. نمیدونم چی شد که یهو مقوله قیمت دراوردن پارسال ارنست اومد تو ذهنم. بعد یه تکونی خوردم و یه کم از آینه دور شدم، دست نگه داشتم زل زدم به خودم و گفتم خیلی بی فکری!

به ذهنم رسید خب اون از من کادو گرفته ولی جلو بقیه باید ادعا کنه خودش خریده، پس طبیعیه که حتما حدود قیمت واقعیش رو بدونه که اگر کسی سوال کرد سوتی نده!

خب با شرمندگی زیاد باید بگم انگار هنوز خیلی باید روی جوانب سنجیم کار کنم. گاهی فکر میکنم درباره همه جنبه های یه موضوع فکر کردم و اظهار نظر کردم غافل از اینکه هنوزم ممکنه جوانبی باشه و ادم ازش غافل مونده باشه. ولی واقعا عمدی نبود. به خودم قول دادم تو اولین فرصت ممکن که شرایط جور باشه بهش بگم که چه تصور اشتباهی از ذهنم گذشته و عذرخواهی کنم

پ. ن

١.چرا تمام طول پارسال تا الان این جنبه از موضوع به ذهنم نرسیده بود؟!!!!

٢.پنجشنبه که قرار بود بره هدیه شو تحویل بگیره هم بهش گفته بودم بی زحمت اینبار دیگه نرو قیمتش رو در بیار، خیلی زشته! حالا هی یادم میاد و به خودم زشت تویی با این بی مبالاتی و بی فکریت

از خودم عصبانیم

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 ساعت 23:56

نازی چیزی نگو باز شر میشه
کجایی تو؟

هنوز که موقعیتش نشده، شایدم اینقدر طول بکشه که دیگه خودم یادم بره
من که هستم ، تو کجایی، برات نوشتم شماره تو پیدا نکردم. ولی دیگه پیدات نشد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.