به سوالات زیر با دقت و صادقانه پاسخ بدهید و در پایان تعبیر پاسخ هایتان را بخوانید و شخصیت خودتان را محک بزنید.
1. اگر چشمهای خود را ببندید و به دریا فکر کنید؛ دریا را با کدام یک از ویژگی های زیر تصور می کنید؟
آبی، شفاف، سبز، گل آلود
2. کدام یک از اشکال زیر را دوست دارید؟
دایره، مربع، مثلث
3. فرض کنید در راهرویی راه می روید. دو در می بینید، یکی در ۵ قدمی سمت چپ تان و دیگری در انتهای راهرو و هر دو در نیز باز هستند. کلیدی روی زمین درست جلوی شما افتاده است، آیا آن را برمی دارید؟
بله، خیر
4. این رنگ ها را بر اساس دلخواهتان چگونه اولویت بندی می کنید؟
قرمز، آبی، سبز، سیاه و سفید
5. دوست دارید از نظر ارتفاع در کدام قسمت کوه باشید؟
6. در ذهنتان اسب چه رنگی است؟
قهوه ای، سیاه یا سفید
7. طوفانی در راه است، کدامیک را انتخاب می کنید؟
یک اسب یا یک خانه
** جوابهاتون رو بدید و بعد ادامه مطلب رو ببینین
ادامه مطلب ...ترانه مجید کاظمی با اسم گریه جواب میدهد
تقویم ماه آخر و روز بَدِت تمام شد
ساعت خواب رفته در سی ثانیه مانده به هشت
خون ردی از رویایی آفتاب مرده پشت سر
همخانه ای که گم شد و همسفری که برنگشت
به جای خالی تو روی بستر کنار من
گریه کنان می رسم و دست و نگاه می کشم
دوباره تا برگردم از دوباره ی تکرار تو
نام تو را نوشته ام با اشک روی بالشم
رفتی و لحظه مرا به اضطراب می دهد
تو را صدا می زنم و گریه جواب می دهد
پنجره های منتظر، آینه ی شمد به سر
تَل واری از سیگارهای نیمه خاکستر شده
کف پوشی از نوشته ها، عکس های پاره
سایه با شکوهی از منی که مختصر شده
بلند می کنم صدای ضجه سکوت را
حوالی ثُلمه ای از ته دل نعره زدن
در آستانه ی اتاق خواب، ویران می شوم
سقوط می کنم به اقیانوس در خود گم شدن
رفتی و لحظه مرا به اضطراب می دهد
تو را صدا می زنم و گریه جواب می دهد
من الان دقیقا اون مصرع "سایه باشکوهی از منی که مختصر شده" هستم اونم وقتی "تو را صدا می زنم و گریه جواب می دهد"
گاهی چه بی گناه ، دلت پیر می شود
اینجا همان دمی است که زود دیر می شود
گاهی به رغم تشنگی عشق ، عاقبت
با حسرتی فقط ، عطشت سیر می شود
گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
بی رحم چون کمان کمانگیر می شود
گاهی همان گلی که به دل پروراندیش
خارش به سینه ات چه نفس گیر می شود
گاهی که آرزوست بغل سازیش به مهر
تنها سراب اوست که تصویر می شود
گاهی نیایشت که فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت ، به دلت تیر می شود
گاهی صدای بارش باران که دلرباست
با چتر تک سواره چه دلگیر می شود
گاهی که ضرب و جمع به راهی نمی رسد
من کم شوم ز یار ، چه تفسیر می شود
گاهی مسیر عشق ، ز پیکار عقل و دل
از تیزی و خطر ، چو شمشیر می شود
گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید ، چه تقدیر می شود ...
محمدعلی نجفی زاده
این شعر رو خیلی جاها به اسم قیصر امین پور ثبت کردن که اشتباهه