برگشتم تو اتاق و گفتم تو جیبم بود، چاق با یه حالت مثلا فرهیخته و وارسته گفت چرا اینقدر وابسته مال دنیایی؟ گفتم دو میلیون قیمتشه ها، گفت خب باشه، مال دنیا ارزش نداره و... حرصم گرفت گفتم بابت پول این، زحمت کشیدم حاصل مفتخوری و ول کشتن تو محل کار نیست که بهش وابسته نباشم
این رو که گفتم خداحافظی کردم و اومدم خونه
جوری تیکه انداختم که دیگه از جا بلند نشه، گرچه چون رسمیه و ایضا بخاطر پستش از رو نمیره-چون خودش دقیقا آدمیه که بیشتر مواقع فقط ول می چرخه تو مرکز و هیچ کاری نمی کنه قطعا گرفته که کنایه زدم-
**پ.ن
مادام اینا عصر رفتن، از شاهکار های گلامپی اینه که از خواب بیدار میشه میاد میشینه رو مبل تو نشیمن، بعد ابوی ما باید بهش سلام کنه! هر روز بیشعوری بیشتری از خودش به نمایش میگذاره
جدی جدی سلام نمیکنه؟ ؟؟؟؟
نه والا، از بیرون میاد ما باید سلام کنیم،میرسه تو خونه میدونه ابوی اونور نشیمن نشسته نمیره سلام کنه لباس عوض میکنه با کیمیا ور میره، مصطراب میره ناهار میخوره اما نمیره اونور سلام کنه، اگر دنبال کیمیا گذرش بیفته طرفی که ابوی نشسته سلام میکنه، نیفته هیچ، اگر هم ابوی بیاد اینور ابوی سلام می کنه!
با خودشون اینجور کنار اومدن که همینه که هست، کاریش نمیشه کرد درست تربیت نشده!
بخاطر مادام همه جوره باج می دیم
چش هست حالاااا؟!!!
گلامپی؟ چیز خاصیش نیست فقط بی نزاکته به همین سادگی و خوشمزگی
اسمش برازنده اشه.گلامپی
همیشه سعی میکنم اسامی نمادین انتخاب کنم به فرد مورد نظر بخوره
کاش ابوی هم به جای اینکه به گلامپی سلام کنن ،،،،، بگن علیک سلام
شاید این جوری گلامپی ، یاد بگیره سلام کنه
بخاطر مادام کاری نمی کنیم که گلامپی بخواد لج کنه و یه وقت ارتباطشونو قطع کنه، اونوقت تربچه و مادام رو نذاره بیان و نیاردشون، تصورش هم پیرم می کنه
افتضاحه،هر روز هم داره پرروتر میشه