من رفتم مرکز تحقیقات ایدز. ازمایش دادم. منفی بود. جای اینکه خوشحال بشم افتادم به نفس نفس. انگار داشتم تخلیه روانی رو این مدل انجام میدادم. عین کسی که مسافت زیادی رو دویده
اونجا کل مشخصات رو ازم گرفتن! چرا میگفتن بدون مشخصاته؟ ادرس و پست سازمانی و... خلاصه که عورت مکشوف شدم رفت
زنگ زدم به ارنست و تا گفت الو گفتم زنگ زدم بگم ایدز ندارم. متغیر برگشته بهم میگه اینجوری؟ نه باید دادار و دودور هم راه بندازم. من داغون شدم تا رفتم ازمایش دادم اونم تنهایی.-به خودم شک نداشتم از بس اون گفت بلند شدم ورفتم تست دادم.-.
گفتم خیالت راحت شد؟ گفت یعنی چی؟ گفتم مگه نمیگفتی بذار به حساب ذهن روانی من.الان راحت شدی؟برگشته میگه حالا بد شد رفتی انجام دادی؟
گفت راستی اون موارد هپاتیت ها هم انجام شد؟ گفتم واقعا نمیدونم چی تو مغزت میگذره که همچین حرفی میزنی، حالا دیگه ایدز تموم شد نوبت هپاتیته؟ گفت عههههه بابا اون روز خودت گفتی میخوای بری همه اینا رو انجام بدی! گفتم اینجا فقط این یکیو میگرفتن. گفت حالا چته؟گفتم درد من اینه که تو به حرف من اعتماد نکردی. اما من به تو اعتماد کردم. گفت چیزی ازم خواستی که انجام نداده باشم؟ گفتم مصیبت اینه که هیچی ازت نخواستم. تو هیچ موردی نه تضمین و نه قول و نه هیچی. بعد تو بابت هر چیزی تضمین میخوای، شرط و شروط داری باید و نباید میذاری
گفت الان موقعیتم مناسب نیست بعد بهت زنگ میزنم و دربارهش حرف میزنیم
گفتم مگه چیزی مونده که دربارهش حرف بزنیم؟ من بیشتر از اونچه خوشحال باشم الان عصبانی و ناراحتم
پ. ن
اونجا فقط ازمایش HIV رو انجام میدادن. گفتن واسه هپاتیت باید بری انتقالخون. نکته دیگه اینکه بهم هیچ برگه ای ندادن و فقط روی یه کیت انجام دادن. گفتن این کارت که بهتون دادیم - فقط یه شماره پرونده روشه- نشون میده شما اومدی تست دادی و تستت منفی بوده.
به ارنست هم گفتم هیچ برگه اثبات کننده ای هم ندارم نشونت بدم چون فقط همون کارت رو بهم دادن.هیچی نگفت
سلام.
لطفا برام رمز بفرست
فرستادم
انقد ناراحتم نمیتونم هیچی نگم
عزیزم منم تو زندگیم بحث دارم دعوا دارم حتی بزن بزن
عزیزم منم با شوهرم روابط سنتی و فانتزی و عجیب غریب دارم
امااااااا قرار نیست من عذاب وجدان فقط داشته باشم
قرار نیست من فقط مقصر باشم یا مقصر شناخته بشم
قرار نیست برای حفظ غرورم چیزی ازش نخوام تا افراد دیگه ازش بخوان
این اره دادن و تیشه گرفتن ها نازی جون روابط رو بدتر میکنه این ادامه دادن ها تیشه به ریشه زندگی میزنه
مردی که یه بار به همسر و فرزندش پشت کرد به دومی راحتتر پشت میکنه چون ممکنه نفر سوم هم ناز و غمزه بیشتری بدونه هم سیاست بهتری داشته باشه هم یه سری روابط براش تابو نباشن و راحتتر بگیره زندگیشو
خودمم ناراحتم افسون خیلی. چی بگم حرفم نمیاد
بوق بوق بوق بوق
بدترین فحشهایی که میتونی تصور کنی بذار جاشون تقدیم به اون مرتیکه از خودراضی خودپرست روانی
والا تنم میلرزه وقتی کسی ازش بد میگه. بس که اون دفعه واکنش نشون داد و هنوزم میناله که دوستات تو وبلاگ بهم فحش! دادن و تو هیچی بهشون نگفتی. حالا علف هرز بود که یکی میگفت بالای چشمش ابروه پارهش میکردی!
خب بابا تو کار ناجور انجام دادی من نوشتم خوندن و ناراحت شدن نظرشون رو نوشتن. منم خودم ناراحتم ازت ولی هیچی بهت نگفتم اگر من اون حرفها رو که دوستام گفتن خودم بهت بزنم چی؟هیچی نگم بهتره بس که ربط گودرز به شقایقه
سلام نازی جونم
آخه ایدز و هپاتیت گرفتن که به همین سادگی نیست برای خیال راحت خودت میگم یه سری تست ها هستند مثل بی بی چک که تو داروخانه ها میفروشن برو بخر بعدش برو آزمایشگاه بگو میخوام سرم خونمو بدم ببرن یه آزمایشگاه برای تست بخصوص لطفا برام سانتریفوژ کنید و بهم بدید اگه همکاری کردند سرم خونتو مثل تست بی بی چک تست میکنی و خیالت بابت منفی بودن راحت میشه این از این
دوم اینکه نازی نازنین ما هم شوهر داریم اولا شوهرای ما یه سری وظایف دارن که باید انجام بدن چه اجتماعی چه اقتصادی و چه احساسی ولی قبلش باید اعتماد باشه
نازی خانم عزیزم چرا سر حرفت هستی ارنست به درد تو نمیخوره چرا بعد این همه مدت رابطه تونو علنی نمیکنه؟؟؟؟ چرا نمیاد شیراز برات خونه بگیره از خوابگاه بری بیرون
عزیز من وظیفشه وظیفه وظیفه رو برو تو فرهنگ لغت ببین معنی شو هزار بار از روش بنویس
ازدواج علاوه بر احساسی که وسط گذاشته میشه یه معامله دوطرفه ست یه الاکلنگه قرار نیست یکی همیشه پایین باشه یکی بالا قرار به تعادله
بگذر از این ارتباط مازوخیسمی مگه آخه تو خودآزاری داری دختر
من ازش نخواستم و نمیخوام برام خونه بگیره. میدونی که غرورم اجازه نمیده. گرفتن خونه وظیفهشه درست ولی خودش باید انجامش بده. ازم بر نمیاد بگم. هیچوقت حتی تو فکرم هم نیومده که باید بگم. واسم ارزش نداره چیزی که وظیفهشه رو بهش یاداوری کنم اونم وقتی پای مسایل مالی وسطه. چرا؟ میدونی که مهریه هم برام ثبت نشده. فقط یه شاخه گل خواستم محضر دار نوشت هدیه 50 هزار تومن پول! که خیلی هم زنندهست به نظرم. همون یه شاخه گل قشنگتر نبود؟ بگذریم. میخواستم اینو بگم که هر بار علاقهمو تو دعوا زیر سوال برده گفته دوستم نداری،عشقی که حقمه بهم نمیدی، نمیدونم بخاطر عادته با من موندی یا چیز دیگه!!!! این عبارت چیز دیگه واسه من یه دنیا حرف توشه. سر همین حرفش من ازش چیزی نمیخوام. اگر خودش کاری کنه که کرده و مساله ای ندارم ولی اینکه بگم بیا فلان کارو واسم بکن که هزینه مالی داره خیلی برام سخته که بعدش تو دعوا بیاد همچین جمله ای تحویل بده انگار من دنبال اینم یکی هزینه هامو. بده و پول خرجم کنه. شما واقعا اینو وظیفه شوهرهاتون و حق خودتون میدونین و ابرازش هم میکنین. اصلا خیلیها با همین فلسفه ازدواج میکنن و علنی میگن شوهرم باید خرجمو بده. ولی من چی بگم که ازدواج من ازدواج نیست. پس خق و حقوقی که شماها راحت میتونین ازش حرف بزنین رو من نمیتونم بیان کنم
خداروشکر که سالم بودی عزیزم و شکی هم درش نبود. ولی نازی ببخشید این رو میگم من از همه چیز خبر ندارم ولی چرا موندی تو این رابطه که همش برات اعصاب خوردی داره؟
چرا این آقا به خودش اجازه میده این توهین ها رو بهت بکنه؟
تو هم بفرستش بره آزمایش بهش بگو باید خیالت راحت بشه که ایدز و هپاتیت و... نداره بگو مگه نه رابطه بدون حفاظت میخواد خوب سلامت اون هم شرط
یکم ازش بخواه چرا داری اینقدر روحت رو عذاب میدی و کوتاه میایی که اینقدر بتازونه این آقا
اون از گذشته تو خبر داره این درخواست ها از نظرش معقول تو که نمیدونی اون چه گندایی زده
جواب سوالهات تو پست بعدی که مینویسم هست