-
یادداشت بیست و چهارم
شنبه 26 فروردین 1396 10:38
دوباره سرما خوردم، برق خونه هم چند روز مدام، بخاطر کارهای جوشکاری که میخواستن انجام بدن درگیر بود و حتی یخچال و فریزر هم تو روز خاموش بودن و خودمم البته خونه نبودم دوشنبه شب هفته پیش از واتزاپ با مادام صحبت می کردم - این مدت اخیر هر بار ویدئو کال انجام دادم تربچه هی زور می زد انگار میخواست از تو صفحه گوشی یا خودش بیاد...
-
یادداشت بیست و سوم
شنبه 19 فروردین 1396 21:46
هنوز خوب نشدم! سرما خوردگی اپیدمی بود ، همه مون به فاصله یک یا دو روز از هم درگیر شدیم ، مادام از روزی که رفتن هنوز نیومده، دلم تنگه ، اول تربچه سرما خورد ، بعد خودش، یعنی پاشون رسید به خونه از دلش در اومد، تا دو روز پیش هم هنوز حال مادام جا نیومده بود فردا تدریس دارم ولی حالم خوب نیست ، مجبورم سر و ته کلاس رو هم...
-
درمان تبخال با سیر
جمعه 18 فروردین 1396 18:49
مدتی پیش توی بینیم تبخال زده بود-عمق بینی-، یه شب سیر رو برش طولی دادم و یه برش نازک در اوردم کمی با نوک چاقو رو بافتش ضربه زدم تا عصاره ش در بیاد با یه موچین نازک که الکل زده بودم آروم بردم تو بینی و گذاشتم یک ربع روی جایی که تبخال بود؛ موند، خیلی سوخت، یک ربع استراحت دادم و دوباره یه برش سیر جدید به همون روش گذاشتم...
-
یادداشت بیست و دوم
چهارشنبه 16 فروردین 1396 10:06
سرمای بدی خوردم ،تا دیروز که همش تو تخت بودم و هیچ کاری نمی تونستم انجام بدم ،امروز حالم بهتره در مورد مساله سرطان سینه، فکر کنم چون قسمتهای وبلاگ اولم که از بلاگفا به باد رفت دیگه در دسترس نیست ، از توده تخمدانم و مشکلاتی که داشتم چیزی نمی دونین، ترس و ناراحتی من از اینکه احتمالا سرطان سینه باشه ، بابت همون ماجراست...
-
یادداشت بیست و یکم
جمعه 11 فروردین 1396 21:23
داشت درباره هیکلم میگفت و اینکه چقدر ازش راضیه بی هوا گفتم خب شاید یه جوری بشه مریض بشم و نتونم ورزش کنم و اگر خیلی چاق بشم دیگه ازم خوشت نمیاد؟ گفت این چه حرفیه ! بعد گفتم خب آدم گاهی اصلا نمیتونه خودش رو روی فرم نگه داره تا اومد جواب بنویسه گفتم یه چیزی بپرسم؟ گفت بپرس +اگر سرطان سینه بگیرم و جراحی کنم و برش دارن...
-
یادداشت بیستم
جمعه 11 فروردین 1396 00:50
قربون صدقه م که میره روحم پرواز می کنه چقدر کم دارمش یه نشونه هایی تو خودم دیدم، انگار که مربوط به سرطان سینه باشه جرات دکتر رفتن هم ندارم-این روزا هم که دکتر جایی نیست، اگر هم تعطیلی نبود بازم از ترسم نمی رفتم- ندونم بهتره! تو دو روز متفاوت با فاصله، صبح که بیدار شدم نمیدونم چطور بود انگار مثلا بازو یا آرنجم میخورد...
-
یادداشت نوزدهم
چهارشنبه 9 فروردین 1396 01:53
نشسته بودم تو اتاق، والده گوشی خونه رو آورد و گفت داداشته-معمولا وقتی سوال فنی داره زنگ میزنه کار دیگه باهام نداره- گفت داریم میریم بیرون یه گشت تو خیابون بزنیم، شاید شام هم بیرون بخوریم میای؟ تشکر کردم و گفتم نه برای اولین بار تو این چند سال از طرفشون دعوت شدم باهاشون برم بیرون، بانو مدام با پسر و عروس خاله کوچیکه...
-
شوق تنهایی از حامی
سهشنبه 8 فروردین 1396 19:00
آهنگ شوق تنهایی از حامی دانلود پ. ن: ساراجان کامنتت رو دیدم ، ولی به خاطر اینکه اینجا قرار نیست از اسامی سابق استفاده کنم تایید نکردم، جواب سوالت مثبته
-
یادداشت هجدهم
دوشنبه 7 فروردین 1396 11:37
بیماری گوارشی داشتم ، حالم خوش نبود ، کارم به بیمارستان کشید، سرم و مخلفات ، ضعف بود و سرگیجه ، دو بینی ، یک دقیقه هم نمی تونستم سر پا بایستم خبر نداشت ، بعد که بهش گفتم ، هر چند ساعت تماس گرفت، کلی قربون صدقه رفت، عادت ندارم ، نه اینکه ایراد بدونم و بگین چرا ناشکری میکنی، باورم نمی شه خب ، کسی اینجوری باهام رفتار...
-
آموزش بافت فرشینه یا شبه قالی
جمعه 4 فروردین 1396 21:58
اگر دوست دارین بافت فرشینه رو یاد بگیرین، این سه تا لینک کلیات رو به خوبی آموزش میده یک دو سه اما بافت شبه قالی روی گونی کمی متفاوته یک دو سه
-
یادداشت هفدهم
دوشنبه 30 اسفند 1395 01:09
شیرینی پختیم، بعدالظهر هم گردگیری و جاروی نشیمن و اتاقها رو انجام دادم میز رو چیدم وسایل سفره ای که پارسال درست کردم رو گذاشتم، مونده سماق و سنجد و سرکه و سمنو، اونم فردا میذارم تو ظرفها اتاق خودم هنوز جمع نشده! فکر کنم سال به همین وضع تحویل بشه، اصلا حوصله جمع و جورکردن اتاق خودمو ندارم فردا دوش بگیرم و شاید بشینم...
-
یادداشت شانزدهم
یکشنبه 29 اسفند 1395 10:16
روز زن رو بهتون تبریک می گم ، گرچه ما روز نمی خوایم، همینکه واقعا به عنوان یه موجود محترم تو دید جامعه ، مخصوصا تو دید مردهامون دیده بشیم و بدون دست آویز روز ملی زن و روز جهانی زن همه حقوق انسانیمون رو نه به عنوان شوآف یا اجبار رعایت کنن ، کافیه ... عزیز اینا دیروز ظهر رسیدن دیشب اتفاق عجیبی افتاد خواب بودم ،خوابم این...
-
یادداشت پانزدهم
شنبه 28 اسفند 1395 10:34
عرض کنم خدمتتون که سفره هفت سین کذایی هدیه شد به برادر شوهر فتنه! این دیگه آخرین شاهکارهای والده گرامی بنده بود که در همین روزهای آخر سال نود و مرگ اتفاق افتاد- اینجوری صداش کنیم بهتره ، بس که این سال مرگ و میر ناجور داشت- فتنه صبح زنگ زد به والده گفت میخوایم برای برادر شوهرم سفره عیدی ببریم خونه نامزدش ، بریم وسایل...
-
یادداشت چهاردهم
جمعه 27 اسفند 1395 20:19
بارها و بارها شده تو روز وقتی چند ساعت از مکالمه گذشته یا شب وقتی یهو از خواب می پرم دست بردم به گوشی برداشتم و یه متن از تمام احساسات اون لحظه و دلتنگی ها و عاشقانه هام نوشتم یا اینکه فقط دوستت دارم رو تایپ کردم که بفرستم برای ارنست درست قبل از اینکه انگشتم کلید ارسال رو لمس کنه، یکی تو ذهنم گفته خب که چی؟ بغض کردم و...
-
یادداشت سیزدهم
پنجشنبه 26 اسفند 1395 12:31
مرز بین شادی و سعادت چقدر باریکه امروز صبح احساس خوشبختی کردم و الان احساس بدبختی می کنم مادام صبح تو گروه خانوادگی واتزاپ پیام داده بود که آهای اهالی فامیل کی از اونور میاین این ور؟ مادر بزرگ اون چهارتا جونور-از این به بعد بهش بگیم مقدس خانم - نوشت که ما که نمی آییم ، ولی عزیز اینا 27 م میان - از این به بعد به...
-
یادداشت دوازدهم
چهارشنبه 25 اسفند 1395 12:51
اتاقم رو ریخت و پاش کرده بودم این روزا ، حوصله جمع کردنش رو هم ندارم! قشنگ بازار شامه وقت آرایشگاهم فرداست، از 18 م ماه پیش دست به صورت و ابروم نزدم! رسما میشه باموهای صورت و ابروم خرسک بافت بازم عید قراره مهمون داری کنیم، امسال، بانو زمان تولد تربچه گفت خاله ریزه دیگه عقل رس شده میخوام تولدش رو جوری بگیرم که تو ذهنش...
-
یادداشت یازدهم
چهارشنبه 25 اسفند 1395 00:06
دروغ چرا، از عصر صد بار عکسی که از تخت بیمارستان برام فرستاده رو نگاه کردم، یا این عکس ریالیتیش خیلی بالاست یا من خیلی دلم تنگ شده که عکس انگار زبون در آورده آنچنان صحبتی نکردیم، همون تماس ظهر و چند کلمه پیام مختصر، اوایل شب طبق اطلاع رسانی این چند ماه در مورد نتیجه مصرف عرق فراسیون بگم که امروز دیگه اصلا نفهمیدم و...
-
یادداشت دهم
سهشنبه 24 اسفند 1395 12:15
بالاخره پیداش شد دیشب که از نگرانی درست نخوابیدم، حتی خواب دیدم زنگ زده ، یهو از خواب بیدار شدم دست بردم گوشیمو نگاه کردم گفتم شاید پیام داده ناخودآگاهم تو خواب فعال بوده، دیدم خبری نیست، صبح اول وقت بیدار شدم دوباره با دبیت کارت زنگ زدم ، گوشیش روشن بود ، اما جواب نداد! گفتم خب الانست که زنگ بزنه اما تا همین لحظه...
-
یادداشت نهم
دوشنبه 23 اسفند 1395 14:31
هنوز خبری ازش نشده ، دیگه اعصابم کشش نداره ساعت هفت باید تو بیمارستان می بود، نمی دونم دقیقا عمل کی شروع شده ، و مدتش چقدر بوده ، ولی یعنی الان نباید به هوش اومده باشه؟ اصلا بی هوش کردن یا فقط هوشیاری رو بردن پایین ؟ دل گنده هم هست تا دورش خلوت نشه خبر نمی ده! + 16:33 دارم از دلشوره بالا میارم +21:07 ... +11:00 دلم...
-
یادداشت هشتم
یکشنبه 22 اسفند 1395 11:54
یه پروژه ضرب الاجلی دستمه باید تا فردا آماده کنم واسه همین نیستم اصطلاح اصلی کابین خلبان، کاکپیت ه، من امروز یاد گرفتم! + یه خشم خفته دارم نمی دونم از چیه، هی داره اذیتم می کنه، شاید هم مربوط باشه به موضوعاتی که روشون کار می کنم، هر متغیر مسخره ای رو به هم می چسبونن که باهاش پروپوزال و پایان نامه بدن ، یعنی خیلی وقتها...
-
مقصر کیه؟
شنبه 21 اسفند 1395 10:40
از مواردی که نمیدونم بگم انحطاط اخلاقیه یا فقط انحراف رفتاری اینه که بارها و بارها دیدم اقایون "فقط" اگر یک زن رو واقعا و از ته دل دوست داشته باشن هر خرجی براش می کنن، چه همسر باشه و چه معشوقه، در غیر اینصورت جونشون میاد بالا تا یک قرون هزینه کنن و معمولا میبینی بیرون میرن، خانم رو میبرن جاهای ارزون قیمت و...
-
یادداشت هفتم
جمعه 20 اسفند 1395 23:12
یه بار آخر وقت اداری رفتم اتاق معاونت ، همکار یک و چاق و لاغر هم بودن-در واقع رفته بودم همکار یک رو ببینم- بعد از اینکه دیدمش و کمی صحبتهای متفرقه کردیم، میخواستم خداحافظی کنم و برم یه آن حس کردم گوشی تو کیفم نیست و جایی تو مرکز جا گذاشتم، هول شدم و در حالیکه با عجله میرفتم سمت در اتاق گفتم :گوشیم، از در زدم بیرون...
-
یادداشت ششم
جمعه 20 اسفند 1395 13:37
مهمون داریم دیشب جاتون خالی مثل هر عصر برای تربچه سوپ درست کردم واسه شام شبش، خودم هم مستفیض شدم - عیش دارم وقتی اینجاست هر شب ، سوپ میخورم- ولی دیشب با جو درست کردم ، بعد خودم هم چهار تا کاسه پر خوردم ازش ، جوری سردیم شد که تا خود صبح 4 - 5 بار رفتم بیرون و اومدم، بعد امروز صبح حس کردم دل دردم کمتره ، به چیزی مشکوک...
-
ایده رنگ کردن تخم مرغ سفره هفت سین
پنجشنبه 19 اسفند 1395 17:12
ایده برای رنگ کردن تخم سفره هفت سین پارچه های رنگی و پارچه نخی سفید، چیزی که تو ویدیو اضافه کرد ٢ قاشق سرکه است اینجا
-
یادداشت پنجم
پنجشنبه 19 اسفند 1395 08:11
یک ماه گذشت! اول یه برگشت بزنین به آخر یادداشت دوم اسامی جایگزین رو ته اون پست نوشتم میگم استاد کابوس دیدنم بگین نه دیشب خواب دیدم تو محل کار هستم ، برونکا منو متهم کرد به اینکه یه سرس اسناد محرمانه از محل کار بردم بیرون ، داشتم سکته می کردم، اشک ریزون باهاش رفتم تو دفترش ، یهو شلوغ شد، بعد اصلا انگار اون مساله بهانه...
-
ترفند ترمیم و لکه گیری وسایل چرمی
چهارشنبه 18 اسفند 1395 21:23
از عنوان پیداست چی میخوام بگم این ویدیو میتونه راه گشا باشه مریم شاید این ویدیو به دردت بخوره ویدیو
-
یادداشت چهارم
چهارشنبه 18 اسفند 1395 18:14
اول:مصیبت یعنی تو دماغت تبخال بزنه دوم:بدتر از جوش و تبخال تو دماغ اینه که تو خواب بری مصطراب، نگاه کنی ببینی شیر آب نداره، همونجا موندگار بشی سوم:خواهرم اینا دیشب اومدن
-
سفره هفت سین
چهارشنبه 18 اسفند 1395 13:13
ایده برای سفره هفت سین خواسته بودین از اضافه گلهای اکلیلی که پارسال گرفته بودم و کلی هم برکت داشت به جز سفره هفت سین پارسال، یه قاب تزیینی هم باهاش درست کردم هنوزم اضاف داشتم امسال فقط ظرف و روبان و آینه شمعدون خریدم
-
یادداشت سوم
سهشنبه 17 اسفند 1395 12:20
قالب رو عوض کردم اما نمی دونم چرا ستون سمت راست قابل مشاهده نیست! شما می بینین چیزی تو ستون سمت راست باشه ؟ مثل اخرین مطالب ، موضوعات وب و ... گفتم بذارم بمونه شاید یه ناهنجاریهایی داره و بعد از دو سه ساعت درست بشه ، نشد دوباره باید قالب عوض کنم، از قالبهای بلاگ اسکای فقط همونی که اول انتخاب کرده بودم خوشم اومده بود،...
-
ترفند تمیز کردن مبلمان
سهشنبه 17 اسفند 1395 01:42
دم عیده احتمالا مبلمانتون کدر و مات یا لکه دار شده مخصوصا اگر رنگش روشنه با این ترفند می تونین تمیزش کنین تو اینستاگرام فیلمش رو گذاشته بود یک ترفند عالی برای تمیز کردن مبلمان : آب + الکل + جوش شیرین + سرکه سفید + نرم کننده لباس را مخلو ط کرده روی مبل اسپری کنید. با برس بکشید و سپس با یک دستمال نخی خشک کنید