دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

یادداشت بیست و یکم

 

 داشت درباره هیکلم میگفت و اینکه چقدر ازش راضیه

بی هوا گفتم خب شاید یه جوری بشه مریض بشم و نتونم ورزش کنم و اگر خیلی چاق بشم دیگه ازم خوشت نمیاد؟ گفت این چه حرفیه !

بعد گفتم خب آدم گاهی اصلا نمیتونه خودش رو روی فرم نگه داره 

تا اومد جواب بنویسه گفتم یه چیزی بپرسم؟ گفت بپرس

+اگر سرطان سینه بگیرم و جراحی کنم و برش دارن چکار میکنی؟

++خدا نکنه عمرم ، این چه حرفیه؟

+سواله خب

++فکر کردی تا این حد بی رحمم؟ ولی تو همیشه استرس این چیزا رو داری

+بی رحم؟

++خب اگر کسی رو بخاطر جراحی برداشتن سینه کنار بذارن بی رحمی نیست؟

+ بی رحمی که هست ولی هر کسی هم بیشتر به فکر خودشه ، نگفتی چکار میکنی؟

++مگه قراره چکار کنم؟ تا حالا بهش فکر نکردم، هرچی الان بگم میگی شعاره ، ممکنه همچین موقعیتی برای منم پیش بیاد، میام ازت می پرسم؟

+یعنی اگر پیش بیاد نباید درباره ش باهات صحبت کنم؟

++نمیدونم چی میخوای بگی ولی تاحالا فکر نکردم کسی رو بخاطر این چیزا بذارم کنار

...

دست آخر بهش گفتم ماجرا رو، اول که میگفت چیزی نیست ، ولی برو دکتر ، زود متوجه بشی درمان میشی، گفتم من جرات ندارم برم دکتر، اولا به دکترا عتماد ندارم ، اگر چیزی نباشه و الکی سینه مو بردارن چی ؟ و اگر درست باشه اول عمله برش می دارن ، بعد شیمی درمانیه ، روانی میشم ، ترجیح می دم نفهمم ، ترجیح می دم جراحی نکنم  میگفت حتما که برش نمی دارن، گفتم من تا الان کسی رو ندیدم بدون برداشتن سینه و شیمی درمانی کارش انجام شده باشه ، اکثرا هم بعد شیمی درمانی باز یا سینه بعدیشون یا یه جای دیگه بدنشون علائم نشون داده ، آخر هم مردن ، چرا خودمو ناقص کنم ، من نمیتونم با نقص کنار تو باشم

اون اصرار داشت اول بر اینکه هیچی نیست و بعد هم اگر بود جراحی بهتر از مردنه

و من به  هم ریخته و خود باخته می گفتم نه ، عصبانی شد

نمیدونم توقع چه برخوردی داشتم ازش، اما قطعا این برخورد رو نمی خواستم ، خودم می دونم که باید به هر ترتیب منطقا مراجعه کنم به دکتر ولی الان اصلا آمادگی روبرو شدن با احتمال مثبت این قضیه رو ندارم

میگفت من دوستت دارم بال بال می زنم برات ، تو میگی نمی رم دکتر نمیرم دنبال درمان

دست آخر گفت کاری ازمن بر میاد؟

گفتم فقط بداخلاقی نکن همین

مکالمه تموم شد، تقریبا نیمه کاره چون دختر خواهرش با شوهر و بچه اومده بود ، خواهر و برادرها هم بودن و میخواستن برن بیرون- شب قبل هم تا دیر وقت بیرون بودن، یعنی مقارن همون زمانی که پست دیشب رو نوشتم ، تازه برگشته بود خونه مادرش، بعد هم زود خوابید-حتی شب بخیر نگفت ، فقط نوشت ما الان اومدیم، وقتی خیلی نیاز داشتم یکی کنارم باشه 

براش نوشتم اندازه یه زن حقی تو زندگیت ندارم ، وقتی اعصابم خورده باید کنارم باشی 

و صبح نوشته بود ببخش دیشب خیلی خسته بودم و خوابیدم

...

درد کمتر شده ، تیر کشیدن ها با فاصله شده ،کرختی سمت راست سینه به نظرم کمتر شده ، اما تموم نشده  امروز وقت ورزش، دو تا سوتین محکم بستم ، که تکون نداشته باشه

با ارنست بیشتر مثل یه دوست برخورد می کنم ، یعنی رازهامو بهش میگم ، این موضوع رو والده هم نمی دونه ، حتی مادام ، سعی کردم اصلا بروز ندم حالم رو و البته چون مهمون خونه بود ، کسی حواسش بهم نبود، فردا هم باز پسرخاله ابوی و خانواده میان و من میون شلوغی کارهای خونه می تونم خودمو قایم کنم که کسی تو رفتارهام دقیق نشه

بیشتر از اونچه به درمان یا سلامتم فکر کنم به این فکر می کنم که یه زن با برداشته شدن سینه و نقص تو اندامش چطوری کنار میاد، من با اون اخلاق پرفکت مداری نمیتونم خودمو اینجوری بپذیرم ، دیوانه میشم- حتی معلوم هم نیست که واقعا توده یا سرطانی درکار باشه و ذهنم تا این حد آشفته شده، خونده بودم که توده درد نداره ، بهترین زمان برای خودآزمایی بعد از دوره ماهانه ست ، الان وسط دو سیکل هستم و سینه هم که درد داره ، قاعدتا نباید سرطان باشه ، اما ذهنم آروم نیست -

به ارنست گفتم من اینجوری به دردت نمی خورم ، گفت تصمیم  گیری این موارد رو به عهده خودم بسپار، تحکم و خشونت از جمله ش می زد بیرون

گفتم شاید کنار هم زندگی می کردیم راحتتر تحمل می کردم ، تو هم به هم نمی ریختی

گفت اگر وضعیتم بخاطر عمل نبود ، خودم میومدم و میبردمت دکتر

نوشتم همیشه مشکلاتم رو خودم یه جوری به تنهایی هندل کردم ، نگران نباش یه جوری میشه

نوشت من کنارتم 

اونجا بود که بهش گفته بودن باید بریم بیرون 

ببخشید، بابت کامنتهای جواب نداده پست قبل و به هم ریختگی نوشتار

نظرات 5 + ارسال نظر
منصوره چهارشنبه 16 فروردین 1396 ساعت 13:45

اسکارلت جان این که در پاسخ مری حون گفتی "....هر کسی که دور و برم بوده برداشتن ، یعنی اینجوری نبوده که یه قسمت رو تخلیه کنن ، گفتن برای اطمینان از اینکه هیچی نمی مونه باید کل سینه برداشته بشه .." این جوری نیست گلم ، زن دادشم که بیست و هشت ساله ان مبتلا به سرطان سینه شد فقط توده را از سینه ش تخلیه کردن ...... و تازگی ها بچه دار شده و هیچ مشکلی هم نداره ....عزیزم نگران نباش ...امیدوارم چیزی نباشه

میدونم منصوره جان، بحثم سر اینه که اگر شانس مسخره منه گیر دکتری میفتم که بدون اینکه نیاز باشه ممکنه کل سینه رو برداره
البته که فعلا دردم داره قطع میشه ، سر فرصت اگر حوصله کنم برم دکتر

مریم دوشنبه 14 فروردین 1396 ساعت 14:53

سلام خوبی؟ کجایی؟
توهم زدی بابا سرطان سینه چیه
ارنست بهتر شده؟
خوبه که یه نفر آدمو حمایت کنه حتی با حرف ولی من به خاطر حرفا و کارهای قبلش نمیتونم بپذیرم که عوض شده و حرفهاش به دلم نمینشینه انگار ذهنم منتظر یه حمله است
الان یکی باید جلو منو بگیره

خب فعلا که از حد حرف هم فرا تر رفته واقعا داره حمایت می کنه ، ولی باهات موافقم ، همیشه ترس اینکه دوباره یه مرافعه پیش بیاد رو دارم ، گذاشتم یه روز که موقعیت مناسب بود ، درباره این افکارم باهاش صحبت کنم

Nahid یکشنبه 13 فروردین 1396 ساعت 12:43 http://rooznegareman.blogsky.com

سلام. بنظر میرسه مشکلت فیبروکیستیک باشه که بسیار هم شایعه و به ماموگرافی هم نیاز نیست. چون خودمم مدتی پیش دقیقا مثل تو شدم و از ترسم به شوهرمم نگفتم و به خواهرم گفتم و اون با یه معاینه کوچیک این تشخیصو داد و توضیح داد که فقط باید یه سونوگرافی ساده ولی پیش یه دکتر سونوگرافیست مجرب انجام بدی تا باتوجه به حجم توده ها برات دارو تجویز کنن اونم فقط 10یا15روز. بنظرم مشکلت اینه که همیشه پیشگویی و پیش بینی میکنی اما بهتر نیست بعضی وقتام بجای تعمیم موارد مختلف به تجربیاتت، یک درصد احتمال بدی که یه جور دیگس؟
ایشالا همیشه خوش و سالم باشی گلم.

تو پست جدید نوشتم که ریشه ترسم از کجاست
باید پیش یه متخصص وقت بگیرم که اینجا نیست ، وقت کنم برم شیراز، اونم باز موقعیتش جور نمیشه

منصوره یکشنبه 13 فروردین 1396 ساعت 01:11

ببخش عزیزم یه کامنت فرستادم نمیدونم ارسال شد یا نه ...از بس که نت افتضاحه
پیامم این بود که این دو پست اخیر به شدت فضولی خونم را بالا برده و سوالی را که تلاش میکردم نپرسم ، با عرض معذرت میپرسم و اون این که چرا ارنست ازدواجش را به مادر و خواهر برادراش نمیگه ؟ شما الان دوست داری در کنارت باشه یا بتونی راحت باهاش تماس بگیری. چه بسا اگر موضوع را به خانواده ش گفته بود شما الان در کنار ارنست و در جمع اونا بودید .

چند روز قبل کامنتت که این سوال توش بود رسید منصوره جان ، جواب هم داده بودم به کامنتت
حتی اگر اون به خانواده ش بگه من نمی تونستم عید اونجا باشم ، ضمنا ممکنه کسی دهن لقی کنه ، احتمال زیاد به خاطر همین نمی گه ، گرچه گفته بودم درباره ش می خوام باهاش صحبت کنم

مری شنبه 12 فروردین 1396 ساعت 13:37 http://fandogh925.blogsky.com

اولا که هیچ کسی سینه اشو الکی که برنمیدارن اسکارلت جان بعدم اگر میبینی سینه اشونو برداشتن و باز جای دگ عود کرده بخاطر اینه دیر رفتن دکتر به مرحله ی متاستاز رسیده
بعد حتی اگر دوررررررررر از جون کسی سینه اشو بردارن جراحیای پروتز هست
برو دکتر خبببببب

مری هر کسی که دور و برم بوده برداشتن ، یعنی اینجوری نبوده که یه قسمت رو تخلیه کنن ، گفتن برای اطمینان از اینکه هیچی نمی مونه باید کل سینه برداشته بشه ، یعنی چاره ای واسه بیمار نمی ذارن، شاید هم واقعا برداشت کل بافت سینه لازم نبوده ها، همین میشه که میگم به دکترها اعتماد ندارم
سینه پروتز شده به نظرت کاری برای ادم می کنه؟ شاید بقیه فکر کنن این سینه سر جاشه ولی خودت می دونی نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.