قبلا هیچوقت از تکرار عنوان شوهرم خوشحال نمیشدم و با رغبت به کسی نمیگفتم، اما الان وقتی جایی لازم بشه به نسبت، راحت میگم شوهرم
تربچه نمیتونه بگه خاله، میگه خاچه
هر وقت هم قاطی کنه و یادش نیاد عنوانم رو خودش رو راحت می کنه و بر میگرده سر همون عنوان همیشگی ماما، گاهی یهو حتی ابوی و گلامپی رو هم ماما صدا می کنه، یا امروز حتی برعکس مادام رو خاچه و من رو ماما
دختره قلدره، به تمام معنا!
می نویسم، فردا دوباره نوبت دکتر دارم درمانگاه مطهری برم برای تجویز نمونه برداری، صبح زود با والده و ابوی میریم
گلامپی رفته گناوه، مادام و تربچه خونه ما تنها می مونن، شاید برن طبقه بالا پیش بانو و خاله ریزه، البته احتمالش کمه چون این دو تا وروجک اصلا با هم صلاح نمی رن، البته خاله ریزه وسایلش رو نمیده به تربچه مام درگیری میشه، اگر بیاد پایین هم وسایل تربچه رو بر میداره و اون گریه کنه بهش نمیده، امروز بانو لیوان تربچه رو که شبیه لیوان خاله ریزه بود از دست خاله ریزه گرفت و بهش گفت دست نزن، تو دیشب همین لیوانت رو تو خونه خودمون به تربچه ندادی، الان هم حق نداری به لیوان اون دست بزنی-تربچه فکر کرده بود لیوان خودشه و بالا بهانه گرفته بود ولی خاله ریره نداده بود بهش-
کارش منصفانه بود
بنایی تموم شده و البته خوب دراومده
افسون جان نتونستم بفهمم چرا این ارور رو میده، شاید ایرادی تو سیستم خود توییتر هست، دوباره امتحان کن شاید اینبار شد- البته واقعا شرمنده م که دیر نوشتم، شاید تا الان اصلا خودت عضو شده باشی-
سلام عزیزم خوش باشی
نه نتونستم
امان از کلافگی خیلی کلافه م هر بار به یه چیز بند میکنم
یادم میاد یه سری گفتی همسرت گیر داده دیگه از فضای نت فاصله گرفتی، توییتر هم یه جور اعتیاد داره گفتم بهت بگم که حواست باشه یهو دوباره تو اون ماجرا نیفتی
خب یه خبری از وضع سلامتیت بده گلم. شرح مسافرتتم بنویس دلمون آب شد.
حالا این واژه شوهرمو کجاها به کار بردی؟ مردیم از فضولی.
خانوادت در جریان وجود ارنست قرار گرفتن؟
ببخشید انقدر سوال کردم. آخه دیگه سال به سال میای اینجا. ازت بیخبریم.
سلامتی که مثل همیشه هستم ، نه خانواده ؟ اصلا نمیشه فعلا این جوری بهشون گفت