دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

یادداشت پنجم

یک ماه گذشت! 

 

اول  یه برگشت بزنین به آخر یادداشت دوم اسامی جایگزین رو ته اون پست نوشتم


میگم استاد کابوس دیدنم بگین نه

دیشب خواب دیدم تو محل کار هستم ، برونکا منو متهم کرد به اینکه یه سرس اسناد محرمانه از محل کار بردم بیرون ، داشتم سکته می کردم، اشک ریزون باهاش رفتم تو دفترش ، یهو شلوغ شد، بعد اصلا انگار اون مساله بهانه باشه ، یه فایل PDF داد که باید تایپ می شد

همش از اونجا ناشی میشه که چاق، روز دوشنبه پیام داد که برونکا گفته چهارشنبه بیا اداره ، نوشتم ولی من سه شنبه شیفت دارم ، گفت نه خواهش کردن جای اون روز چهارشنبه تشریف بیارید البته اگر ممکنه ممنون میشم!

این لحن نوشتن و حرف زدن ازشون کاملا بعیده ، ولی خب کلا عصبانی شدم، بخاطر این که استخدام نیستیم هر جور دلشون میخواد اذیت می کنن و هر وقت دلشون بخواد خارج از شیفت می کشوننمون اونجا ، زندگی آدم برنامه داره ، مثلا آدم طبق وقت آزادش قرار خرید یا دکتر یا ... میذاره ، بعد یهو بگن پاشو بیا سرکار؟ تازه با این تفکر ابلهانه که سه شنبه رو تعطیلت کردیم جاش چهارشنبه میای ، دوشواری نداره که!

دیروز هم که رفتم مشخص شد کاملا الکی بوده ، بابت کاری که همکار چهار انجامش داده بوده ، دوباره دادن به من ، نه اینکه یادشون رفته باشه ها ، چون کاری نبود واقعا، فقط میخواستن بکشنوننم اونجا، گفتن همکار چهار اطلاعات رو وارد کرده هرچیش وارد نشده وارد کن، اون وارد کرده بودم همه رو فقط یه 7 موردی از چشمش فرار کرده بود که وارد کردم ، اما از صبح تا ظهر خودمو الکی سرگرم همون کردم که بگم کار انجام دادم- زرنگ شدم یه کم- ولی از خود دوشنبه حرص خوردم و نفرین کردم ، به نظرم خواب دیشب بابت همون بود

دل درد کلافه م کرده ، طی شب با درد از ناحیه ناف به پایین مداوم بیدار میشم، تا صبح ، صبگاه این درد به حداکثر می رسه ، بعد تو طی روز یا حسش نمی کنم بخاطر این که بالاخره آدم درگیر فعالیته یا اینکه حتی وقتی بی حرکت نشستم اصلا نیست یا خیلی کمه گرفتی و حالت نفخ وحشتناک تو رحم و روده هام حس می کنم 

لکه بینی برطرف شده ، اما هنوزم نمی دونم این دردها ادامه همونه یا مشکل از  جای دیگه ست

اگر پیشنهاد مراجعه به دکتره ، مخالفم، از دکتر رفتن متنفرم- چند روز میکس قهوه اول صبحم رو باید قطع کنم-چون کافئین داره- ماست زیاد بخورم ، غذاهای تند نخورم، ورزشم رو دوباره از سر بگیرم و چندکار دیگه، چون مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر هستم 

 احتمال می دم دوباره عود کرده باشه ، اگر این کارها جواب نداد اونوقت می رم دکتر

نظرات 17 + ارسال نظر
گنجشک جمعه 20 اسفند 1395 ساعت 06:14

ممنون از منصوره خانم عزیز و مهربون
من هم روز زن رو به همه دوستای گلم تبریک می گم

گنجشک جمعه 20 اسفند 1395 ساعت 06:13

انیس الدوله جان احتمالا به خاطر همون سندرم روده تحریک پذیرت باشه این علایم و اگر ادامه داشت بد نیست یه سونو بدی
انیس الدوله به ارنست نمیاد یه اسم دیگه بذار

باشه اگر درمان های همیشگیم به نتیجه نرسه باید برم دکتر
دارم فکر می کنم برای اسم دیگه

مری جمعه 20 اسفند 1395 ساعت 02:25 http://fandogh925.blogsky.com

ورزشتو از سر بگیری احتمالا حل میشه
اسما ام خوبهههههه ولی من همکارارو قاطی میکنم

اوهوم ، دارم سعی می کنم دوباره درزم رو بگیرم و ورزشم رو شروع کنم

سما پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 23:34 http://www.zendegiyaniin.blogfa.com

مرسییی از منصوره جون بابت تبریکش به امید دنیای بهتر برای همه ی زنای دنیا

حافظه من خوبه همین الان با خوندن این پست اسما رو بخاطر سپردم:))))

باریکلا زود حفظ شدی

نل پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 18:45

انیس السلطنه

در واقع انیس الدوله بوده من قاطی کردم

منصوره پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 14:50

گلم یه فایل صوتی به نام " من یک زنم " را برات ایمیل کردم ،،،، این آهنگو وقتی گوش میکردم چهره ی عصبانی آقا موشه که داره خشمش را روی قناری زیبا میریزه ، در نظرم مجسم شد و شروع کردم به گریه کردن
نمیدونم آفا موشه میدونه این قدر برای ما عزیزی

الهی، چه دل نازکی عزیزم، تموم شد نگران نباش ما خوبیم، فدای مهربونیت، دیدمش ازت ممنونم
قرار شد خودم انیس الدوله باشم، اوشون ارنست

نل پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 14:46

نه.متوجه شدم.قاطی نکردم..برونکا خب ریسته.بعد تو دوستش نداری.ولی اسم مورد علاقه منه

امیدوارم بهتر بشی عزیزم

برا من تدائیه سوسکه مهربونه.اما سوسک تمیز نه
عاقا اسم خودته.هرچی دوست داری بزار..برای منکه همون تو.. و نا.. قبلی هستی

باشه اسم خودمو عوض می کنم ولی به کم دیگه فکر کنم هنوز اسم نمادین دیگه ای تو ذهنم ندارم
البته انیس الدوله بد نیست ها؟

نل پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 13:55

من از اسم برونکا خوشم میاد خبببببب...اما شخصیت منفور تو شده
ارنست بهتره.حس میکنم چهارشونه است و قدرتمند...آقا موشه کوچولو و گوگولوی مگولی و نازنازیه

اقا دردی که از دور ناف شروع بشه و بعد بره سمت راست به آپاندیست ربط داره ها..کلا درد دور نافی یکیش اپاندیسته..یکم دقت کن...شاید خدای نکرده هنوز عود نکرده ولی داره آلارم میده بیشتر حواستو جمع کنی که داره ظرفیتش تکمیل میشه.. .
مراقب خودت باش
خاله سوسکه هم برا خودت دوست ندارم.تو خیلی تمیز و مرتبی.یک اسم خوشگل و ناز و دخترونه بزار..سوسک ادمو یاد خارخار روی پا و بالداری و پریدن به ادم میندازه
خاله ریزه/فنچ/بلانکا/لطیفه/البالو/گیلاس/هلو/شلیل/اردک/لاکی/نائومی/ویدا/.... .

نل برونکا اسمیه که واسه رئیسمون گذاشتم ، چرا همتون این رو اشتباه خوندین؟
دردم دور ناف نیست ، از محدوده ناف به پایینه که درد می کنه ، اکثر مواقع زیر دلمه
خاله سوسکه رو واسه خودم گفتم چون بچگی داییم بهم میگفت خاله سوسکه ، از اون موقع تو ذهنم مونده ، اشاره به خود سوسک که نیست ، تو ادبیات و قصه ها ، خاله سوسکه همیشه یه دختر تی تیش و قرتیه
باشه حالا یه فکر دیگه می کنم ، اگر به نتیجه دیگه ای نرسیدم همون خاله سوسکه

منصوره پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 12:38

سلام گلم ،،،، راستی یادم رفت که روز زن را به مامان گلت و خواهر جون و خانم دادشت و همه خانمهای اینجا ، فاطمه ، سما ، مریم ، مری ، ناهید نل ، گنجشک و..(امیدوارم کسی را از قلم نینداخته باشم ) تبریک عرض میکنم ...از خانمها معذرت میخوام که بدون پسوند یا پیشوند اسم بردم

ممنون ازت عزیزم ، لطف داری، دوستان هم می خونن، ولی از طرفت می ذارم تو وبلاگ

منصوره پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 12:17

اسامی را یاداشت کردم ....ولی من دلم نمیاد بهت بگم خاله سوسکه ....آخه دختر خوب ، کی دلش میاد به همچین خانم خوشگل و نازی بگه خاله سوسکه ؟ بگم خاله سوسکه که آقا موشه هم با دمب نرم و نازکش خاله سوسکه ما را تنبیه کنه ؟ البته آقا نوشه اگر بخواد این کارو بکنه با قیچی میایم سراغش و دمشو قیچی میکنیم ....
من که همون گلم یا قناری زیبا صدات میکنم

عه ، نل هم همین نظر رو داره ، باید یه فکری بکنم پس خودم رو عوض کنم

مریم پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 10:27

مجبورم همین کارو کنم

اوهوم ، بهترین کار همینه تا اسامی جا بیفته

مریم پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 10:20

ای بابا قاطی کردم هنوز هیچی نشده

میگم که بنویس بذار بغل دستت ، هی از روش تقلب کن

مریم پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 10:10

خوبه اتفاقا آقا موشه
دو روز دیگه بفهمه اسمشئ گذاشتی برونکا شاکی میشه میگه یعنی من بد بودم؟
ولی اگه دعواتون باشه با دمبشم حق نداره بزنتت ها

نه بابا ، اشتباه کردی، برونکا اسم رئیسه ، مریم
اون رو میخواستم ارنست صدا کنم ، بعد یهو گفتم اقاموشه که به داستان خاله سوسکه بیشتر مربوطه، هنوز دو دلم البته

مریم پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 09:37

بابا مامانت همون بابا مامان میگی؟

اوهوم، واسه اونا چیزی به ذهنم نرسید، به نظرت جای ارنست بهش نگم آقاموشه که به خاله سوسکه بیاد؟

مریم پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 09:36

چه اسمها سخت شدن
گمونم مجبورم واسه هر پست برگشت بزنم به یادداشت دوم

یه کار بهتر انجام بده ، همه رو بنویس روی یه برگه ، هر وقت اومدی وبلاگ بخونی، بذار بغل دستت از روش نگاه کن

منصوره پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 09:20

سلام گلم
عزیزم اسمها را تغییر دادی ..برونکا ....چاق ؟

آره عزیزم نوشته بودم که یه برگشت بزنین به یادداشت دوم واسه اسامی ، آخر پست نوشتم

Nahid پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 08:52 http://rooznegareman.blogsky.com

مراقب خودت باش، خاله سوسکه

ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.