دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

یادداشت دهم

  

 

 بالاخره پیداش شد

دیشب که از نگرانی درست نخوابیدم، حتی خواب دیدم زنگ زده ، یهو از خواب بیدار شدم دست بردم گوشیمو نگاه کردم گفتم شاید پیام داده ناخودآگاهم تو خواب فعال بوده، دیدم خبری نیست، صبح اول وقت بیدار شدم دوباره با دبیت کارت زنگ زدم ، گوشیش روشن بود ، اما جواب نداد! گفتم خب الانست که زنگ بزنه اما تا همین لحظه خبری ازش نبود

اول روی تلگرام برام عکس فرستاد ، از رو تخت بیمارستان ، گفتم میخوام زنگ بزنم - حتی سلام هم نکردم- گفت نه !

میخواستم فحش بدمش ، گفتم یعنی چی بعد دو روز!

دیدم خودش زنگ زد، مرخص شده بود ، اون عکس هم مال صبح قبل ترخیصش بوده، عمل سه ساعت طول کشیده، سه ساعت تو ریکاوری بوده، به هوش هم اومده گیج

گفت دیشب درد زیاد داشته و دوستش بالای سرش بوده ، الانم رفته خونه دوستش- دلم نیومد بپرسم از خانواده ت هیچ کس نیومد؟-

گله کردم از دیر خبر دادنش ، گفت خب عملم سخت بود و...، گفتم عه؟! خودت گفتی عملم ساده ست ، وگرنه من که می دونستم عملت ساده نیست ،منتها گفتم اگر حرف بزنم بر میگردی میگی تو متخصصی؟

گفت نخندون منو ، جای بخیه هام درد می کنه 

دلم میخواست کله شو بکنم- با خودم قرار گذاشته بودم پیداش شد ببندمش به داد و بیداد، اما نشد دیگه ، هنوزم زبونش سنگین بود و نمی تونست واضح صحبت کنه-

گفتم یادم رفت بهت بگم از چند روز قبل عمل شروع کن به خوردن آناناس ، بگو اگر زحمت نیست برات آناناس بگیرن ، کمپوت نه ، خودش ، اگر گیر نیومد دیگه به ناچار کمپوت، ولی هر دو ساعت یه بار حتما دو سه تا برش بخور، طبعش خیلی گرمه ، یه چیز خنکی هم حتما تو روز بخور، تخم شربتی و خاکشیر خوبه، گفت خب خونه مردمه نمیتونم که مثل هتل رفتار کنم!  گفتم خب ماست بخور، گفت باشه ماست می خورم

پنجم ششم عید هم باید بره بخیه هاشو بکشه

دور از جونش ولی آبی لاجوردی تیره انگار خیلی بهش میاد- لباس بیمارستان و ملحفه و رو تختی این رنگی بودن- قبلا فکر می کردم فقط صورتی خیلی بهش میاد، یادم باشه بهش بگم پیرهن آبی لاجوردی تیره بخره، تو پیرهن هایی که می پوشه تا حالا این رنگی ندیدم- قرمز هم اصلا بهش نمی یاد! سبز تا حالا ندیدم تنش، فکر می کنم سبز هم بهش نیاد حتی سبز روشن-

حداقل ماجرا اینه که الان دیگه دم و بازدمم راحت شد، باز مثل آلرژی دارا نفس نمی کشم

نظرات 7 + ارسال نظر
نل سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 20:58

اخی..خداروشکر...خوب باش دیگه..همه چی بخیر گذشته...

اره، گرچه هنوز خیلی باید رعایت کنه، یه حرکت اضافه این روزا براش خیلی مضره، حتی وقت خواب باید حواسش باشه

مرمر سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 16:32

آخییییششش خیالت راحت شد;)

اوهوم

Afsoon سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 16:05

خداروشکر برای خودت
موز هم باعث یبوست میشه فقط آناناس

یه دو ساعتی ظهر خوابیدم، حالم بهتره یه کم، اخرش منو به کشتن میده با کاراش

مری سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 15:03 http://fandogh925.blogsky.com

خداااااااااروشکرررررر که از نگرانی درومدی

اوهوم

Nahid سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 12:45 http://rooznegareman.blogsky.com

خداروشکر که خیالت راحت شد. حالا یکم لبخند بزن و اون اخماتو واکن

ممنون عزیزم
اره واقعا همین که الان راحت نفس می کشم خودش خیلیه، تا عصر حالم جا میاد یواش یواش

منصوره سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 12:45

سلام عزیزم ....خدا را شکر که جناب ارنست خان به سلامتی از اتاق عمل بیرون آمدن و ترخیص شدن و شما هم از نگرانی دراومدی
گلم ،،، ماست بد نیست بعد از عمل ؟؟؟؟؟ هم سرده و هم باعث یبس میشه
کاش موز بخورن ،،، خیلی زود بخیه ها را خوب میکنه

موز؟ نشنیده بودم ، آناناس و کیوی رو شنیده بودم ، دکتر فکر کنم بهش نگفته ماست نخوره، نگفت پرهیز داره ،اما اینکه ماست باعث یبوست بشه هم اولین باره میشونم
بهش میگم ممنون

مریم سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 12:20

خب شکر خدا که سلامته

دقم داد!
خدا بهش رحم کرد هم دلم سوخت هم مامانم اینا برگشته بودن خونه ، نتونستم سرش داد بزنم، از ترس داشتم سکته می کردم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.