دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

یادداشت هفتاد و چهارم

   

 ١.مواد غذایی حاوی آنتوسیانین مصرف کنید خیلی خاصیت داره مخصوصا برای جلوگیری از الزایمر


٢.نقل از دکتر شفیعی کدکنی (شاعر ایرانی متخلص به م. سرشک):


هوشنگ ابتهاج (شاعر ایرانی متخلص به سایه) برای من تعریف میکرد: در مراسم کفن و دفن شخصی  شرکت کردم ،دیدم قبل از اینکه بذارنش تو قبر، چیزی حدود یک وجب سرگین و فضولات تر گوسفند ، توی کف قبر ریختن. از یک نفر که اینکار رو  داشت انجام میداد، سوال کردم که : این چه رسمی ست که شما دارید؟ گفت: توی رساله نوشته که این کار برای فرد مسلمان مستحبه و ما مدتهاست برا مرده هامون اینکار رو انجام میدیم . میگفت که  چون برام تعجب آور بود، سریع گشتم یه رساله پیدا کردم  و رفتم سراغ طرف، بهش گفتم : کجاش نوشته؟ طرف هم میره تو بخش آیین کفن و دفن میت، آورد که بفرما.


دیدم نوشته " کف قبر مسلمان، مستحب است یک وجب پَهن تر  باشد" 


٣.اومدیم خونه مادام، در جهت قهوه ای کردن گلامپی، که فکر نکنه نمیاردشون ما بیکار میشینیم.

ماجرای اون لباسه که خریدم برای تربچه و گفتم این عکس خادیه رو لباست، خادی همیشه همراهته که مراقبت باشه یادتونه؟ هروقت تربچه میگه این خادیه رو لباسم گلامپی حرصش میگیره، مادام میگفت لباس پارسالی که براش خریده بودی و اون موقع یه کم بزرگ بود رو اوردم امسال کنم تنش، اون هم تصویر یه دختر روشه. گلامپی گفته تربچه این عکس عمه ته رو لباست؟ تربچه یه نگاه کرده به لباسش و گفته نه خادی

ترکیدم از خنده گفتم یعنی این همه اسمم و حضورم براش عقده شده؟ ضمنا مگه اون عمه های عفریته ش تا حالا کادو و سوغات بهش دادن که بچه جذبشون بشه؟ اونا که مرض بچه ازاری دارن تا کیف کنن

خوبیش اینه بعد از ماجرای سوختن تربچه و اون رفتارهایی که گلامپی خونه خاله کوچکه از خودش بروز داد تو فامیل وجهه براش نمونده

۴.سرم کماکان شلوغ و مشغله فکری به راهه. یوگا هم خوبه سلام میرسونه 

نظرات 3 + ارسال نظر
مرمر پنج‌شنبه 13 مهر 1396 ساعت 21:41

چرا عزیزم, اتفاقا فیلمایی که ازش گذاشته بودی رو دیدم و کلی قربون صدقه ش رفتم, آخه چرا باید اینقد این کولوچه شیرین و خوردنی باشه؟؟؟ من دلم ضعف میره واسش, تو رو خدا جای من محکم بغلش کن و ببوسش

هر وقت بتونم این کارو میکنم

مرمر شنبه 8 مهر 1396 ساعت 01:04

ای جانم تربجه کوچولو موچولو, چقدر تو نقل خوشمزه ای هستی آخه دخملی.

واقعا خیلی خوشمزه ست، اینستاگرامم رو تو نداری؟

مریم شنبه 8 مهر 1396 ساعت 00:30

سلام خوبی؟
چند وقتیه حسابی درگیرم نمیرسیدم بخونم امشب یهو یادت افتادم
چقدر وضعیت خواهرت ناراحت کننده است

سلام گلم ، میدیدم نیستی ، گفتم لابد گیر پایان نامتی ، ببینم اصلا تموم شد؟
آره واقعا وضعیت خواهرم بغرنجه ، ولی در وهله اول خواهرم یه ترسوه ، الان متوجه شدم که خودش گاهی قشنگ نشون میده یارو سوارشه ، و این باعث شده اون بی شعور با خیال راحت به آزار و اذیت ادامه بده ، واکنشهای نادرست خانواده و ابوی هم که تاثیرات خاص خودش رو داره ، وقتی می بینه بابای دختره هیچ واکنشی نشون نمیده و جوری برخورد میکنه انگار دختر رو فروخته معلومه میتازه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.