دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

دلمشغولیهای زنی در آستانه چهل سالگی

یک سری از تجربه هامو تو کانال تلگرامم میذارم @myfreshair

یادداشت صدم

 

 بالاخره امروز خواهرم اینا رفتن

گفتم بشینم این پروژه نکبتی دکتر میم رو انجام بدم ولی خیلی اتفاقی و به شکلی بی ربط متوجه شدم برگ نوبت مربوط به یک اردیبهشتم گم شده! حالا نشستم عزا گرفتم که چکار کنم. یعنی نمیشه من یه روز آب خوش از گلوم بره پایین

این پروژه چقدر نکبت توشه! اصلا انجام شدنی نیست. هر بار اومدم بشینم انجامش بدم یه اتفاقی افتاد! بار اول که خود دکتر گفت بذارش بعد از فلان موضوع انجامش بده گفتم باشه. بعد که گفت  انجامش بده هم که سرچ زدم دیدم اصلا منبع نداره و نمیشه هیچی در موردش نوشت، بعد خان بابا دنیا اومد و بخاطر این که مدام خونه شلوغ بود و خاله ریزه هم عین تربچه نمی ذاره بشینم پای سیستم و ضمنا حتی اگر می خواستم بشینم و بعد منعش کنم از اینکه بیاد تو اتاق، بهانه بیشتری دست بانو میفتاد که بخواد بهانه کنه که خاله ریزه به من و اتاقم نزدیک نشه؛ مجبور بودم بی خیال بشم که نخوام به بچه بگم کار دارم و نیا دور و برم تو اتاق. گفتم تو عید انجامش می دم که عید هم کلا مریض افتادم گوشه خونه و اگر مریض هم نبودم باز تربچه اینجا بود. بعد عید هم تا یه کم جون گرفتم دوباره از یک هفته پیش تا الان خواهرم اینا باز اینجا بودن

یه نحوستی با این کار هست. میخوام به دکتر بگم دکتر این انجام شدنی نیست و خودمو راحت کنم. والا دفعه بعد تا میام بشینم انجامش بدم یه اتفاق بدتر می فته برام

اعصابم خورده، خیلی خورده. برگ نوبت که نداشته باشم اولا نمی دونم نوبتم صبح یکمه یا عصر- گیریم که مثل این چند بار که رفتیم نوبتم صبح باشه- ثانیا وقتی اون برگه نوبت دهی رو نداشته باشم، حسابداری درمانگاه مطهری پذیرشم نمی کنه! چه خاکی تو سرم بریزم الان؟

ابوی می گه من برگ نوبت رو بهت دادم- عمه قبل از عید رفته بود نوبت گرفته بود برام-اما اگر پیش من بوده قطعا باید الصاق کرده باشم به خود دفترچه بیمه اما الان نیست. احتمالش هست که تو عید که مدام دکتر می رفتم یه آدم بی مسئولیتِ فضولی از تو دفترچه م کنده باشدش . اخه به شما چه مربوطه که مردم چی تو دفترچه شون می ذارن یا نمی ذارن؟ آخه چرا دست می زنین؟ چرا به چیزی که بهتون ربطی نداره دست می زنین؟

خسته شدم، هر روز یه ماجرایی واسه استرس و حرص خوردن برام درست میشه

بعد هی می گن سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش. من همیشه خودم به خودم سخت میگیرم یه بارم که نخوام سخت بگیرم، ببین دنیا باهام چکار می کنه 

پ.ن

یک هفته ای هست متوجه شدم انگشت حلقه و انگشت کوچک دست چپم مدام خوابه. از کی شروع شده رو نمی دونم. وقتی متوجهش شدم که حس خواب رفتگیش خیلی مشخص بود، امروز هم از صبح حالت گز گز داره و خیلی اذیتم می کنه

سندروم تونل مچ دسته یعنی؟ همین یکی رو کم داشتم

پ. ن

پیدا شد. همونطور که حدس زده بودم درش اورده بودن. یکی از بارهایی که رفته بودم درمانگاه. فردی که رفته داروهامو بگیره مسئول داروخانه برگه رو در اورده داده دست فردی. اونم یادش رفته بده بهم تو داشبورد ماشینش بود. - ابوی ماجرا رو براش تعریف کرده اونم گفته عه یه چیزی دادن دست من ببینم همونه یا نه- البته شانسی که آوردم اینه که فردی خودش وسیله گم کن قهاریه. یعنی ممکن بود همین داداش گرام خودم بزنه گمش کنه. کل کارتهای بانکیش تو کیف کارت بوده ده روز گم شده بوده اصلا خبر نداشته کارتهاش نیستن! تا اینکه ابوی میگه کارتهاتو بده گردش حساب برات بگیرم میفهمن کارتها نیست. اونم شانس اورد که کارتها رو تو یه هایپر مارکت آشنا جا گذاشته بود و پیدا شد

ولی بازم بر میگردم سر حرف خودم. خب اخه به شما چه ربطی داره برگه منگنه شده به دفترچه رو در میارین؟ سیخ میزد بهتون؟ 

نظرات 1 + ارسال نظر
مری یکشنبه 26 فروردین 1397 ساعت 21:54

شدی عین آقوی همساده

اره واقعا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.