ماندهام چگونه تو را فراموش کنم
اگر تو را فراموش کنم
سالهایی را نیز که با تو بودهام
فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافههای غروب را
باران را
اسبها و جادهها را
باید دنیا را، زندگیم را و خودم را نیز فراموش کنم
تو با همه چیز درآمیختهای
رسول یونان
پ. ن
شعرش قشنگه
چند روز پیش ناهار بالا خونه فردی بودیم. بعد از ناهار ظرفها رو جمع کردم و بردم و بشورم. خاله ریزه اون وسطا گفت عمه من خیلی دوستت دارم. کلی ذوق کردم گفتم منم دوستت دارم عمه تو جگرگوشه منی. فقط ته دلم میگفتم نکنه مامانش به این فکر بیفته که بیشتر دورش کنه که اثر این دوست داشتن خنثی بشه
پ. ن
دوست عزیز خصوصیتو گرفتم. ممنون از توجهت
سلام عزیزم خوبی دیشب خوابتو دیدم موهاتو پسرونه زده بودی و قهوه ای روشن بود ، حوصله هیچکسم نداشتی
اره حوصله کسی رو ندارم ماههاست. خوابت جالبه چون یک ماه پیش موهامو دوباره رنگ گذاشتم و ریشه موهام الان قهوه ای فندقیه. ساقه ها کماکان هنوز اثار بلوند رو دارن
ایمیل منم خوندی؟
اره تازه دیدم. جواب دادم برات
عزیزم خاله ریزه ....معنا بخش زندگی ...
و دلم چقدر نگران اعتماد و عزت نفسیه که هر روز با داد و دعوا بیشتر ازش گرفته میشه